به نام خالق تو
نامه ای به دریا
گاهی می مانم که حرفم را با چی آغاز کنم
می خواهم بگویم سلام می بینم نرفتی که بخواهم سلام کنم چون تو قلب من جا خوش کردی
می خواهم بگویم بی وفا دلم نمیاد چون دوستت دارم
می خواهم بگویم رفیق می بینم رفیق رفیقش را تنها نمی گذارد
میگم خودت در جواب نامه ام بگو که با چی نامه ام را آغاز کنم.......
دیشب به عکست نگاه می کردم به من می خندیدی با خودم فکرها کردم بلند شدم برای هردومون چایی ریختم همین طور که چایی می خوردم با تو صحبت می کردم بهتر بگم درد دل می کردم آخه خیلی تنهام ازبس گریه کردم و اشک ریختم چایی من یخ کرد چون اشکهام تو چاییم ریخته شده بود ولی چایی تو داغ داغ بود چون توی بی معرفت یک قطره اشک هم نریخته بودی آن موقع بیشتر احساس تنهایی کردم
تو را به خدا بیا و مرا از این تنهایی نجاتم بده گاهی گریه هایم تمامی نداره چون خیلی دلم برایت تنگ میشه همه میگویند ازدواج کن ولی من هنوز می گویم تو زنده هستی و قبول نمی کنم
ده ساله نامه می نویسم و تو بطری قرار می دهم وبه وسط دریا می اندازم ولی تو هیچ جوابی به من نداده ای
چرا؟؟؟؟؟؟
منتظر جوابت می مانم ..........
والسلام
سلام محمود عزیز
من هیچگاه کسی رو به کلبه ی خودم دعوت نکردم مستقیما که بیاد.
اما می خوام ایندفهع تورو دعوت کنم بیای و تنهایی و غم هات و با من تقسیم کنی. هوای دل های ما به نزدیک هست. و عشق از کف رفته...... بیا که مدت هاست مثل تو می نویسم. مدت هاست که...... خدانگهدار
متشکرم
وبلاگت خیلی قشنگ بود
موفق باشید
هر هزار سال یک بار فرشته ها قالی جهان را در هفت آسمان می تکانند، تا گرد و خاک هزار ساله اش بریزد و هر بار با خود می گویند: این نیست قالی ای که قرار بود انسان ببافد، این فرش فاجعه است. با زمینهُ سرخ خون و حاشیه های کبود معصیت، با طرح های گناه و نقش برجسته های ستم. فرشته ها گریه می کنند و قالی آدم را می تکانند و دوباره با اندوه بر زمین پهنش می کنند
رنگ در رنگ، گره در گره، نقش در نقش. قالی بزرگی است زندگی که تو می بافی و من می بافم و او می بافد. همه بافنده ایم، می بافیم و نقش می زنیم. می بافیم و رج به رج بالا می بریم، می بافیم و می گستریم
دار این جهان را خدا برپا کرد و خدا بود که فرمود: ببافید، و آدم نخستین گره را بر پود زندگی زد و هر که آمد، گره ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت و چنین شد که قالی آدمی رنگ رنگ شد. آمیزه ای از زیبا و نازیبا، سایه روشنی از گناه و ثواب
گره تو هم بر این قالی خواهد ماند. طرح و نقشت نیز و هزارها سال بعد، آدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشه ای از آن را تو بافته ای.
عرفان نظر اهاری
سلام
گفته هایت عالی بود گاهی اوقات تار و پودها را اشتباه می زنم راهنماییم کن اگر بلدی ؟
منم با نظرت موافقم!