-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 03:19
بسم الله الرحمن الرحیم می دونی از کجا آمدی؟ می دونی واسه چی در این دنیا آمدی؟ می دونی به کجا می روی ؟ می دونی خدا کیه ؟ می دونی خدا کجاست ؟ می دونی خدا چه قدر دوستت داره ؟ و.... اگر جوابت بله هست و درست هم هست خوشابه حالت ولی اگر جوابت نه هست زودتر عجله کن که اگر نجنبی وای به حالت می بینی چه قدر اوضاع ما خرابه ؟ حالا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 18:33
تا کی می توانم دلی را که تو به درد آوردی ساکت کنم چگونه می توانم اشکهایی که می توانست ریخته نشود اما ریخته شد را جمع کنم اگر این اشکها جمع شود از بزرگترین اقیانوس جهان پر آب تر می شود و مطمئن باش که همیشه این اقیانوس طوفانی خواهد بود و ته این اقیانوس جای تو خالی خواهد بود این اقیانوس تو را به سطح خودش نمی اندازد و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 دیماه سال 1387 17:51
خدایا! تو را شکر میکنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم. خدایا! تو را شکر میکنم که باران تهمت ودروغ و ناسزا را علیه من سرازیر کردی، تا در میان طوفانهای وحشتناک ظلم و جهل و تهمت غوطهور شوم، و ناله حقطلبانه من در برابر غرش تندرهای دشمنان و بدخواهان محو و نابود گردد، و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 دیماه سال 1387 08:35
همراه شمع می سوزم و به دنبال او اشک می ریزم و با امواج دریا به بی نهایت می روم و تا ستارگان دور آسمان صعود می کنم و در کهکشان محو و نابود می گردم... چه احساس عجیبی! چه تجربه زیبایی! چه نماز مقدسی! چه عبادت عمیقی! چه عشق بازی سوزانی! چه شب قدری! چه معراج و صعودی و وحدتی! خدایا! تو را شکر می کنم که از قفس جسم آزادم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 دیماه سال 1387 03:47
سلام بر تو ... سلام بر تو... که در سرزمین مقدس زاده شدی و خدا شانه های مهربانت را برای پیامبری خویش نشانه گرفت.. مسیح پسر مریم!!!! می خواستم برایت نامه ای بنویسم برای تولد دوباره ات در سرزمینی که می شناسی اش!!! سرزمین عشق و زیتون ، سرزمین نخلهای سوخته سرزمین تکه تکه ای که خون بهای بی گناهی اش کودکان وزنان مسلمان است...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 دیماه سال 1387 04:32
بسم الله الرحمن الرحیم سلام می دانی که هستم؟ می دانی کجا هستم؟ می دانی اطراف من چه خبر است؟ می دانی پدر و مادرم کجا هستند؟ می دانی هر لحظه منتظر چه هستم؟ می دانی الان چه می شنوم؟ می دانی در چه فکری هستم؟ می دانی از چه در تعجبم؟ (با عصبانیت) نه، نه، نمی دانی ،خبر نداری، از اوضاع من بی خبری من به تو حق می دهم که بی خبر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 دیماه سال 1387 02:23
سلام ما کجای کاریم ما می خواهیم چه کنیم کسی نیست دست مارا بگیرد و از این چاه ظلمت (دنیا) نجات بدهد تا کی می خواهیم در گل و لای ته این چاه تقلا کنیم و خودمون را بیشتر در این چاه غرق کنیم من از شما خوانندگان این مطلب می خواهم کمک بگیرم و از شما نظرخواهی کنم که به نظر شما چه چیزی ما را از این گل و لای نجات می دهد منتظر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 00:50
فکرش را بکن ، اگر قرار بود هر لحظه یک موشک روی طاق خونه تو فرود آید چه می شد؟ چه حالی داشتی؟ اگر واقعا خودت را یک لحظه جای آن فلسطینی فرض کنی ، فردا ساعت 30/10صبح در میدان فلسطین در کنار دیگر مسلمانان ایرانی فریاد مرگ بر آمریکا ، مرگ بر اسرائیل سر خواهی داد و در غم آنها شریک خواهی شد انشاء الله
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 00:26
به نام خالق تو نامه ای به دریا گاهی می مانم که حرفم را با چی آغاز کنم می خواهم بگویم سلام می بینم نرفتی که بخواهم سلام کنم چون تو قلب من جا خوش کردی می خواهم بگویم بی وفا دلم نمیاد چون دوستت دارم می خواهم بگویم رفیق می بینم رفیق رفیقش را تنها نمی گذارد میگم خودت در جواب نامه ام بگو که با چی نامه ام را آغاز کنم..........
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1387 00:21
کاش می شد غمها را یک جا گذاشت و شادیها را یک جای دیگر همیشه سراغ شادیها می رفتیم و گاهی اوقات سراغ غمها گاهی اوقات سراغ غمها می رفتیم که قدر شادیها را بدانیم کاش می شد کاش می شد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 دیماه سال 1387 03:09
بسم الله الرحمن الرحیم سلام شکست خورده ها سلام غم دیده ها سلام تیر خورده ها آمدم کسی باشم که دردت را بشنود آمدم تنهاییت را پر کنم آمدم که کسی را پیدا کنم که مثل خودم دلش پر باشد دستم را بگیر که خدا دستت را بگیرد دستت را می گیرم که خدا دستم را بگیرد بغضم دارد خفه ام می کند خواهش می کنم بغضم را بشکن محمود هستم یک رهگذر...